دوستی که استاد دانشگاه و عضو هیات علمی دانشگاهی معروف در ایران هست، برای من تعریف می کرد که یکی از شاگرد های اول مدرسه که بعد ها وارد یکی از بهترین دانشگاه های ایران شده بود و با رتبه عالی درجه تخصص در یکی از رشته های سخت پزشکی را بدست آورده بود، بعد از فارغ التحصیلی در یکی از بهترین بیمارستان های کشور هم مشغول به کار شد، اما بعد از مدت کوتاهی از این بیمارستان اخراج شد، فکر می کنید دلیل اخراج این پزشک متخصص و شاگرد اول مدرسه و دانشگاه چه بود؟
این دوستم تعریف می کرد که این پزشک جوان اخلاق بسیار تندی با همکاران و پرسنلش داشت، به نحوی که کوچکترین اشتباه یا قصور همکارانش را نمی توانست تحمل کند و سریعا وارد مشاجره و حتی گاهی اوقات دعوا و زد و خورد می شد، حتی یکبار در اتاق عمل به دلیل عصبانیت، بیمار را وسط جراحی رها کرده و بیمارستان را ترک کرده بود. یکبار دیگر هم با متخصص بیهوشی درگیر می شود و باز هم بیمار را در اتاق عمل تنها می گذارد، به گفته همکاران این پزشک، به لحاظ سطح سواد و دانش انجام کار و البته تخصص در جراحی این پزشک جوان بسیار خوش نام و معروف می باشد، اما همه از اخلاق بد و عدم کنترل رفتار او گله مند بودند تا اینکه مدیران بیمارستان و البته مسئولین نظام پزشکی تصمیم گرفتند که مجوز کار این پزشک را باطل کنند، دلیل آنها برای اینکار هم رفتار این پزشک بود و هم بیم آن را داشتند که ممکن است این پزشک با این نوع از عملکرد منجر به کشته شدن، بیمار، پرسنل بیمارستان، همکارانش در اتاق عمل و یا حتی همراهان بیمار شود، شاید این پزشک این بار عصبانی می شد و چتقو را در شکم بیمار فرو می کرد!
به نظر شما چرا فردی در این سطح سواد و تخصص کارش را از دست می دهد؟ جواب این سوال یک جمله بسیار ساده است؛ زمانی که این پزشک در سنین پایین و دوران کودکی و نوجوانی بوده است، مهارت کنترل احساسات را یاد نگرفته است. او سال های زیادی را به کسب دانش و مهارت پزشکی گذرانده است، اما در زمینه مهارت های اولیه زندگی آموزش ندیده است، این نکته ای هست که من از شما والدین عزیز خواهش می کنم چند لحظه تمرکز و تامل بفرمایید و به این موضع بیشتر فکر کنید، آیا شما به فکر پرورش این نوع از مهارت ها در کودک خود هستید؟ آیا کودک شما در مواجه با شرایط احساسی واکنش و رفتار مناسبی را از خود به نمایش می گذارد؟
اجازه دهید اطلاعات بیشتری در مورد مهارت کنترل احساسات را در اختیار شما قرار دهم، با استفاده از مهارت کنترل احساسات، فرد می تواند به شکل مناسبی یک چالش هیجانی را مدیریت کند یا به آن پاسخ صحیح دهد. انسان ها به شکل ناخودآگاه از استراتژی های تنظیم هیجان استفاده می کنند تا بر موقعیت های دشوار غلبه کنند. در زندگی روزمره، ما با احساسات مختلفی روبرو می شویم. احساسات اصلی ما شامل غم، خشم، ترس، شادی، تعجب، شرم، حسادت می باشد. این احساسات همیشه نیاز به تنظیم ندارند. مثلا زمانی که شما در یک جمع هستید که همه در حال خندیدند، شما هم می توانید با خیال راحت بخندید و از جمع لذت ببرید، نیازی به کنترل احساسات در این شرایط نیست. اما ممکن است شما بعد از یک روز کاری سخت در ترافیک باشید که ناگهان رفتار راننده ماشین جلویی در شما خشم زیادی ایجاد کند. در این شرایط ممکن است خشم شما باعث رفتاری شود که بعدا از آن پشیمان شوید. مهارت کنترل احساسات در اینجا بسیار اهمیت پیدا می کند. کنترل احساسات منجر به تصمیم گیری های بهتر و در نتیجه موجب ساختن و تجربه زندگی بهتری می شود. در جامعه و در زندگی واقعی آن چیزی که روشن و واضح می باشد و شما والدین باید به آن توجه ویژه ای داشته باشید این است که؛ افرادی که نتوانند احساساتشان را مدیریت کنند، کمتر مورد احترام قرار گرفته و میزان موفقیت شان نیز تا حد زیادی کاهش مییابد، این مساله می تواند برای کودک شما نیز در آینده اتفاق بیافتد، اما با تسلط بر مهارت کنترل احساسات، فرزند شما می تواند در کار و زندگی حرفهایتر عمل کند. شاید بتوان گفت عدم توانایی در کنترل احساسات، موجب طرد شدن یک فرد از جامعه میشود. این مساله را با اطمینان به شما می گویم که در دنیای امروز توانایی مدیریت احساسات در کسبوکار، بسیار مهمتر از داشتن هوش و استعداد ذاتی است. خوب حالا برای اینکه کودک شما مهارت کنترل بر احساسات را اصولی تر فراگیرد، چند اقدام و راهکار برای ایجاد مهارت کنترل احساسات در کودکان را برای شما بازگو خواهم کرد، لطفا با انرژی ادامه این مطلب را پیگیری کنید.
1- کودک باید این جمله را تکرار کند؛ “من مسئول هستم”؛ کودکان باید بیاموزند که در کنترل احساسات نیز مسئول اصلی تمامی ماجراها همانند سایر موارد زندگی خودشان هستند، با تاکید و آموزش های صحیح شما، آنها خیلی زود درک می کنند که تنها کسی که می تواند در کنترل و مدیریت احساسات آنها نقش تعیین کننده و فعال داشته باشد، خودشان هستند و دیگر بر روی شما و سایرین برای انجام این کار تمرکز نخواهند کرد.
2- کودکان باید تمامی احساسات خود را بپذیرید؛ نکته دیگر این هست که به کودکان آموزش دهیم به همه احساساتی که دارند باید احترام بگذارند و نباید به آنها یاد بدهیم که احساسات خود را پنهان کنند و یا اینکه تلاش کنند تا احساس خود را تغییر دهند. این مهارت باعث می شود که کودک از همین سنین پایین به یک تعادل رفتاری خوبی برسد، نکته ای که باید توجه کنید این هست که داشتن احساسات بد هم می تواند برای کودک درس ها و تجربیات ارزشمندی را به همراه داشته باشد، پس با کودکان صحبت کنید و از آنها بخواهید که با آغوش باز از داشتن تمامی احساست خوب و بد لذت ببرند، همین توجه به احساسات کم کم مهارت کنترل آنها را نیز به کودکان منتقل خواهد کرد.
3- کودکان باید خودشان را بیشتر بشناسند؛ کودکان باید در جریان مواجه شدن با احساسات مختلف خودشان را بیشتر بشناسند، اینکه چه چیزهای باعث خوشحالی و یا ناراحتی آنها می شود، چه شرایطی باعث زود خشمگین شدن و عصبانی شدن آنها می شود و در چه موقعیت های ممکن است مهربان و احساسات لطیف داشته باشند، باید توجه کودک را به خودش جلب کنیم و شناخت خوب کودک از خودش باعث کنترل بهتر احساسات او خواهد شد.
4- کودکان در مواجه با احساسات نباید خودخواه باشند؛ بیشتر افرادی که در کنترل مهارت احساسات در بزرگسالی دچار چالش و مشکلات جدی می شوند، عمدتا رفتارهای صفر و صد داشتند، یعنی چی؟ داشتن تفکر هیچ یا همه موجب می شود خیلی از راه حل ها و گزینه های میانی را در نظر نگیریم، خیلی وقت ها شنیدیم که افرادی می گویند به هیچ وجه من این کار را مثلا قبول نمی کنم، یا اینکه من همیشه به این روش این کار را انجام می دهم، باید به کودکان آموزش دهیم که بین اعداد صفر تا صد، عدد های زیادی وجود دارد که در زندگی می تواند به آنها کمک کند.
5- کودکان صبور و مثبت نگر، کنترل بهتری روی احساسات خودشان دارند؛ یکی از مهمترین راهکار ها برای داشتن مهارت کنترل احساسات صبر و حوصله می باشد، معمولا افراد با آستانه تحمل بیشتر و صبور بهتر می توانند در شرایط چالش بر انگیز رفتار کنند. به کودکان آموزش دهید که همیشه ابتدا جنبه مثبت هر مساله ای را در نظر بگیرند و سپس بر روی خروجی های منفی یک اتفاق تمرکز کنند، در این صورت آنها کنترل بهتری هم روی احساسات خودشان خواهند داشت.
حرف پایانی اینکه من مدیران و متخصصان زیادی را دیده ام که به خاطر نداشتن مهارت کنترل احساسات در کارشان موفق نبودند و یا اینکه در میان راه تمامی زحمات و نتایج کارشان رابه خاطر احساسات از دست داده اند، مدیرانی که با اتفاقی کوچک خشمگین شده اند و رفتاری داشتند که تمام زندگی آنها را تحت تاثیر قرار داده است و متاسفانه نتایج فاجعه آمیز به بار آورده است، مدیران و افراد ثروتمندی که بی موقع و نا بجا عاشق شده اند و تمام زندگی خود را نابود کرده اند، یادمان باشد که ما بیشتر افرادی را می بینیم که در تمامی جنبه های زندگی موفق بوده اند و افراد زیادی که تا مرحله ای از زندگی بسیار خوب عمل کرده اند، اما با عدم کنترل درست احساسات در میانه راه از مسیر موفقیت خارج شده اند را کمتر مورد توجه قرار می دهیم، والدین عزیز اگر می خواهید کودکانی موفق و ثروتمندی داشته باشید باید بر روی مهارت کنترل احساسات آنها نیز کار کنید تا در آینده فرزندان شما با مشکلات و چالش های احساسی کمتری مواجه شوند.